اقرار جمجمه انوشیروان به ولایت امیرالمومنین علیه السلام

به امام علی علیه‏السلام خبر رسید معاویه تصمیم دارد با لشکر مجهز به سرزمین‏های اسلامی حمله کند.

علی علیه‏السلام برای سرکوبی دشمنان از کوفه بیرون آمد و با سپاه مجهز به سوی صفین حرکت کردند. در سر راه به شهر مدائن (پایتخت پادشاهان ساسانی) رسیدند و وارد کاخ کسری شدند.حضرت پس از ادای نماز با گروهی از یارانش مشغول گشتن ویرانه‏های کاخ انوشیروان شدند و به هر قسمت کاخ که می‏رسیدند کارهایی را که در آنجا انجام شده بود به یارانش توضیح می‏دادند به طوری که باعث تعجب اصحاب می‏شد و عاقبت یکی از آنان گفت:یا امیرالمؤمنین! آنچنان وضع کاخ را توضیح می‏دهید گویا شما مدتها اینجا زندگی کرده‏اید!


موضوعات مرتبط: اقرار جمجمه انوشیروان به ولایت امیرالمومنین علیه السلام ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, | 7:35 | نویسنده : خادم الزینب |

به گزارش مشرق، حجةالاسلام آقاتهرانی در یکی از خاطرات خود می گوید: یک روز جلوی در موسسه دختر خانم جوانی جلوی من را گرفت و اظهار داشت: می خواهد مسلمان شود.

سوال کردم چه اطلاعاتی پیرامون اسلام دارید؟ گفت: به نتیجه رسیده ام مسلمان شوم. پیشنهاد مطالعه چند کتابرا دادم، کتاب ها در اختیارش گذاشته شد؛ بعد از مدتی با اشتیاق به نزدم آمد و گفت: کتاب ها را خوانده و می خواهم مسلمان شوم.

باز چند کتاب دیگر هم به او دادمو گفتم: اینها را هم مطالعه کنید.این کار چند بار همینطور ادامه پیدا کرد. مطمئن بودم جامعیتی از اسلام و مکتب تشیع از مطالعه کتاب ها برایش حاصل شده است. یک روزهمین دختر با عصبانیت وارد موسسه شد و گفت: اگر همین الان شهادتین را برایمنخوانید، داخل شهر می روم، داد میزنم و اعلام می کنم، من مسلمان هستم تا همه متوجه بشوند و به این طریق اسلام می آورم. شور و اشتیاق این دختر موجب این شد تا به او قول دهم در مراسم جشن بزرگ میلاد امام حسین (علیه السلام) در موسسه ایشان بیایند و مراسم تشرف به اسلام را برگزار کنیم....................................................

 

 


موضوعات مرتبط: خاطره ای خواندنی از یک دختر تازه مسلمان فرانسوی ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, | 7:29 | نویسنده : خادم الزینب |
توصیه‌های آقاتهرانی برای مشکلات جنسی جوانان

 

سؤال:
در حال حاضر مشکل بسیاری از جوانان، مشکلات جنسی است مخصوصا در جوانان 18 سال به بالا وبعضا متاسفانه امکان ازدواج برای آنان فراهم نیست، راه حل آن چیست؟

جواب:
برای کسی که به بلوغ جنسی رسیده و امکان ازدواج نداشته باشد چند راه کار وجود داردکه خودرا در فضای گناه قرار ندهد.


موضوعات مرتبط: توصیه‌های آقاتهرانی برای مشکلات جنسی جوانان ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:, | 7:23 | نویسنده : خادم الزینب |
علّامه محمّد تقی جعفری نقل مي كرد: عدّه‌‌‌ای از جامعه‌‌‌شناسان برتر دنیا در «دانمارک» جمع شده بودند تا دربارة موضوع مهمّی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: ارزش واقعی انسان به چیست؟
برای سنجش ارزش خیلی از موجودات، معیار خاصّی داریم؛ مثلاً معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیّت آن است.
 
معیار ارزش پول، پشتوانة آن است. امّا معیار ارزش انسان‌‌‌ها در چیست؟
 
هر کدام از جامعه شناس‌‌‌ها صحبت‌‌‌هایی داشتند و معیارهای خاصّی را ارائه دادند.
 
وقتی نوبت به بنده رسید، گفتم: اگر می‌‌‌خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می‌‌‌ورزد.
 
کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است.
 
کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است امّا کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازة خداست.
 
علّامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناس‌‌‌هایی که صحبت‌‌‌های مرا شنیدند برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.
 
وقتی تشویق آنها تمام شد من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان! این کلام از من نبود. بلکه از شخصی به نام علی علیه السلام  است. آن حضرت در «نهج البلاغه» می‌‌‌فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ؛ ارزش هر انسانی به اندازة چیزی است که دوست می‌‌‌دارد.»
 
وقتی این کلام را گفتم دوباره به نشانة احترام به وجود مقدّس امیرالمؤمنین علیعلیه السلام از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.
 
علّامه در ادامه می‌‌‌فرمودند: عشق حلال به این است که انسان (مثلاً) عاشق 50 میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: آی!!! پنجاه میلیونی!!!. چقدر بدش می‌‌‌آید؟ در واقع می‌‌‌فهمد که این حرف توهین در حقّ اوست.
 
حالا که تکلیف عشق حلال امّا دنیوی معلوم شد، ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد چقدر پست و بی‌‌‌ ارزش است!
 
اینجاست که ارزش ثار الله معلوم می‌‌‌شود. ثار الله اضافة تشریفی است.
 
خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش گذاری است و ارزش آن به اندازة خدای متعال است.
 

منبع: سایت موسسه نشر آثار استاد علامه جعفری

برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 دی 1392برچسب:, | 10:50 | نویسنده : خادم الزینب |

آيا خانه هاي مدينه دَرِ ورودي داشت؟

منازل مسكوني مردم مدينه و مکه در صدر اسلام به شكل ساختمانها و منازل مسكوني دوران ما نبوده است كه علاوه بر ديوارهاي نسبتا بلند داراي بخش ورودي با درهاي محكم وقفلهاي متنوع باشد، بلكه براي پوشاندن ومحفوظ نگه داشتن درون منزل از ديد اغيار ، تنها از پرده ، حصير و ... استفاده مي کردند . در روايتي علي رضي الله عنه تصريح مي‌كند كه خانه‌هاي ما اهل بيت در نداشته است . وَنَحْنُ أَهْلُ بَيْتِ مُحَمَّدٍ  (ص) لا سُقُوفَ لِبُيُوتِنَا وَ لا أَبْوَابَ وَ لا سُتُورَ ؛ خانه‌هاي ما اهل بيت ، نه سقف دارد و نه در . اين روايت را بسياري از كتاب‌هاي شيعه نقل كرده‌اند از جمله :

الخصال ، شيخ الصدوق ، ص 364 _ 382 و شرح الأخبار ، قاضي النعمان المغربي ، ج 1 ص 345 362 و الاختصاص ، شيخ المفيد ، ص 163 180 و بحار الأنوار ، علامة المجلسي ، ج 38 ص 167 و 186 و ... .

بنابراين، چگونه ممكن است كه فاطمه زهرا سلام الله عليها بين در و ديوار قرار گرفته باشد ؟ و يا چگونه ممكن است كه اين در آتش گرفته باشد ؟

پاسخ :

يكي از شبهه هايي كه اخيراً برخي از وهابي‌ها آن را با مانور فراوان و سر وصداي زياد مطرح كرده اند همين شبهه است، كه با بر رسي روايات موجود در كتاب‌هاي شيعه و سني اين نتيجه بدست مي آيد، كه در زمان رسول خدا (ص) خانه‌هاي مدينه داراي درهاي چوبي از نوع عرعر(درخت سرو) بوده است ..............

 


موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات وهابيت ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 24 دی 1392برچسب:, | 8:1 | نویسنده : خادم الزینب |

- همسران رسول خدا(ص) وباز كردن دَر براي نامحرم:

نگاهي به روش پيامبر اكرم(ص) در موضوع مورد بحث، بهترين دليل بر محكوميت شبهه انگيزان است، چرا كه موارد مختلفي در كتب شيعه و اهل سنت وجود دارد كه رسول خدا(ص) به همسرانش اجازه مي داد تا درب خانه را به روي ديگران ( نا محرمان ) باز كنند.

الف) امّ سلمه وباز كردن دَرِ خانه  براي علي(ع) :

 

أنبأنا أبو بكر محمد بن عبيد الله بن نصر بن الزاغوني أنا أبو الحسن بن الحسين بن علي بن أيوب أنا أبو علي الحسن بن أحمد بن إبراهيم بن شاذان أنا أبو بكر أحمد بن كامل بن خلف بن شجرة نا القاسم بن العباس المعسري ( 3 ) زكريا بن يحيى الحرار ( 4 ) المقرئ نا إسماعيل بن عباد نا شريك عن منصور عن إبراهيم عن علقمة عن عبد الله قال خرج رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) من بيت زينب بنت جحش وأتى بيت أم سلمة فكان يومها من رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) فلم يلبث أن جاء علي فدق الباب دقا خفيفا فانتبه النبي ( صلى الله عليه وسلم ) للدق وأنكرته أم سلمة فقال رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) قومي فافتحي له

رسول خدا (ص) از خانه زينب دختر جحش بيرون آمد ووارد خانه امّ السلمه شد، چون آن روز نوبت آمدن آن حضرت به خانه وي بود، مدتي نگذشته بود كه علي آهسته دقّ الباب كرد، رسول خدا(ص) بيدار شد، امّ السلمه جواب نداد، پيامبر فرمود: بلند شو ودر را باز كن...

تاريخ مدينة دمشق ج 42 ، ص 470 و 471 .

ب) عائشه؟؟(خدیجه) وباز كردن دَرِ خانه براي عمر:

 

عن ابن عمر أنه قال اجتمعت قريش فقالوا من يدخل على هذا الصابئ فيرده عما هو عليه فيقتله فقال عمر بن الخطاب أنا فأتي العين رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) فقال يا رسول الله إن عمر بن الخطاب يأتيك فكن منه على حذر فلما أن صلى رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) صلاة المغرب قرع عمر بن الخطاب الباب وقال افتحي يا خديجة فلما أن دنت قالت من هذا قال عمر قالت يا نبي الله هذا عمر فقال من عنده من المهاجرين وهم تسعة صيام وخديجة عاشرتهم ألا تشتفي يا رسول الله فنضرب عنقه قال لا ثم قال اللهم أعز الدين بعمر بن الخطاب فلما دخل قال ما تقول يا محمد قال:

قريش جمع شده ومشورت مي كردند تا شخصي را براي كشتن پيامبر تعيين وتحريك كنند، گفتند: چه كسي نزد اين خارج شده از دين (رسول خدا(ص)) مي رود تا او را به قتل برساند. عمر گفت: من.

جاسوس به پيامبر خبر داد وگفت: اي رسول خدا(ص) عمر بن خطاب نزد شما مي آيد، مواظب وي باش، رسول خدا(ص) نماز مغرب را خوانده بود كه عمر پشت دَر آمد و گفت: دَر را باز كن اي خديجه. گفت: چه كسي هستي؟ گفت: عمر. نُه نفر از مهاجران روزه دار وعائشه خدمت پيغمبر بودند، گفتند: اجازه مي دهي تا گردنش را بزنيم؟ فرمود: نه، سپس فرمود: خدايا دين را بوسيله عمر عزَت به بخش!! وقتي كه عمر داخل شد، گفت: تو چه مي گوئي اي محمَد؟...

بر اساس اين نقل، خديجه پشت دَر بود وهمو است كه آن را باز مي كند وسخني از رفتن شخصي ديگر ديده نمي شود.

تاريخ مدينة دمشق ج 44 ، ص 35 ؛ جامع الأحاديث ـ سيوطي ـ جزء 36 ، ص 345 ، ح 39496.

ج)  عائشه به دستور رسول خدا (ص) دَر را براي علي (ع) باز كرد:

وعن جعفر بن محمد الصادق عليه السلام عن أبيه عن آبائه عن علي عليه السلام قال : كنت أنا ورسول الله صلى الله عليه وآله في المسجد بعد أن صلى الفجر ، ثم نهض ونهضت معه ، وكان رسول الله صلى الله عليه وآله إذا أراد أن يتجه إلى موضع أعلمني بذلك ، وكان إذا أبطأ في ذلك الموضع صرت إليه لأعرف خبره ، لأنه لا يتصابر قلبي على فراقه ساعة واحدة فقال لي : أنا متجه إلى بيت عائشة ، فمضى صلى الله عليه وآله ومضيت إلى بيت فاطمة الزهراء عليها السلام فلم أزل مع الحسن والحسين فأنا وهي مسروران بهما ، ثم إني نهضت وسرت إلى باب عائشة ، فطرقت الباب فقالت : من هذا ؟ فقلت لها : أنا علي فقالت : إن النبي راقد ، فانصرفت ، ثم قلت : النبي راقد وعائشة في الدار ، فرجعت وطرقت الباب فقالت لي عائشة : من هذا ؟ فقلت لها : أنا علي فقالت : إن النبي صلى الله عليه وآله على حاجة فانثنيتمستحييا من دق الباب ، ووجدت في صدري ما لا أستطيع عليه صبرا ، فرجعت مسرعا فدققت الباب دقا عنيفا ، فقالت لي عائشة : من هذا ؟ فقلت : أنا علي فسمعت رسول الله صلى الله عليه وآله يقول : يا عائشة افتحي له الباب ، ففتحت ودخلت ....

نماز صبح را با رسول خدا(ص) خواندم، با آن حضرت از مسجد بيرون آمدم، اگر جايي مي رفت به من خبر مي داد ووقتي دير بر مي گشت سراغ وي مي رفتم تا مطلع شوم، چون دوري او را نمي توانستم تحمل نمايم، فرمود: به خانه عائشه مي روم، من نيز نزد فاطمه رفتم ودر كنار حسن وحسين همه خوشحال بوديم، سپس به طرف خانه عائشه رفتم و دَر زدم، گفت: كي هستي؟گفتم: علي، گفت: پيامبر استراحت مي كند، بر گشتم ودو مرتبه رفتم و دَر را كوبيدم، گفت: كيستي؟ گفتم: علي، گفت: پيامبر را كاري است، دلم تاقت نياورد، براي دفعه سوّم دقّ الباب كردم، عائشه گفت: كيستي؟ گفتم: علي، صداي رسول خدا را شنيدم، فرمود: اي عائشه دَر را باز كن، عائشه دَر را باز كرد و من وارد شدم... 

الإحتجاج ـ طبرسي ـ ج1 ، ص 292 و 293 ،ترجمه جابر بن عبدالله الأنصاري ؛ مدينة المعاجز ج1 ، ص 388 تا 392 ، باب السادس والأربعون ومائة الطير الذي أهدي إلى رسول الله ، صلى الله عليه وآله ، أطيب طير من الجنة وأكل معه ، عليه السلام ، ح 256 ؛ بحار الأنوار ج 38 ، ص 348 .

آنچه گذشت سه روايت بود به عنوان نمونه كه در آنها رسول خدا(ص) با توجه به اين كه خود حضرتش در خانه حضور داشت اجازه مي دهد تا همسرانش دَر را براي افراد نا محرم  باز كنند، واين نشان مي دهد كه اين عمل با رعايت وظايف شرعي منعي نخواهد داشت.


موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات وهابيت ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 دی 1392برچسب:, | 7:55 | نویسنده : خادم الزینب |

سيل شبهات وهابيون

انكار ابن تيمية حديث غضب فاطمة

قال ابن تيمية: وأما قوله : ورووا جميعا أن النبي صلى الله عليه وسلم قال : يا فاطمة، إن الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك . فهذا كذب منه، ما رووا هذا عن النبي صلى الله عليه وسلم، ولا يعرف هذا في شئ من كتب الحديث المعروفة، ولا له إسناد معروف عن النبي صلى الله عليه وسلم، لا صحيح ولا حسن . منهاج السنة 4 / 248 .

پاسخ ابن تيمية

غضب فاطمه هم طراز غضب خداوند متعال

إنّ اللّه يغضب لغضبك، ويرضى لرضاك. هذا حديث صحيح الإسناد ولم يخرجاه. المستدرك: 3/153

غضب و اذيت فاطمه برابر با غضب وإيذاي پيامبر (ص)

قال رسول الله (ص):‌ فاطمة بَضْعَة منّى فمن أغضبها أغضبني. صحيح البخارى 4/210، (ص 710، ح 3714).

إِنَّمَا فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي يُؤْذِينِي مَا آذَاهَا. صحيح مسلم 7/141 ح 6202) وليس فيهما قضيّة الخطبة.


موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات وهابيت ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 دی 1392برچسب:, | 7:47 | نویسنده : خادم الزینب |

قال البخاري: «فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ».  صحيح البخارى: 4/42، ح 3093، كتاب فرض الخمس، ب 1 ـ باب فَرْضِ الْخُمُسِ

في رواية أخرى: «فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ فِي ذَلِكَ - قَالَ - فَهَجَرَتْهُ فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ». صحيح البخارى: 5/82، ح 4240) كتاب المغازى، باب غَزْوَةُ خَيْبَرَ.


موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات وهابيت ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 دی 1392برچسب:, | 7:44 | نویسنده : خادم الزینب |

سلمان فارسي از بازار آهنگران كوفه عبور مي كرد ، ديد مردم دور جواني را گرفته اند ، و آن جوان بيهوش روي زمين قرار گرفته است .
وقتي كه مردم حضرت سلمان را ديدند ، از محضر ايشان درخواست كردند كه دعايي بخواند ، تا جوان از حالت بيهوشي نجات يابد .
سلمان وقتي كه نزديك جوان آمد ، جوان برخاست و گفت : مرا عارضه اي نيست ، از اين بازار عبور مي كردم ديدم آهنگران چكشهاي آهنين مي زنند ، يادم آمد كه خداوند متعال در قرآن مي فرمايد :
(براي كفار گرزگران و عمودهاي آهنين است كه بر سر آنها مهيا باشد(1) تا اين آيه را شنيدم اين حالت به من دست داد .
سلمان به آن جوان علاقمند شد و محبت او در دلش جاي گرفته و او را برادر خود قرار داد ، و پيوسته با همديگر دوست بودند : تا اينكه آن جوان مريض شد و در حالت احتضار افتاد ، سلمان به بالين وي آمد و بالاي سر او نشست .
در اين حال سلمان به عزراييل توجه كرد و گفت : اي عزراييل با برادر جوانم مدارا كن و نسبت به وي مهربان و ريوف باش !
عزراييل در جواب گفت : اي بنده خدا ، من نسبت به همه افراد مو من مهربان و رفيق مي باشم

1) لهم مقامع من حديد حج : 21

داستان جوانان ص 94



برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, | 8:0 | نویسنده : خادم الزینب |

ر عصر حکومت رضاخان قلدر یکی از دانشمندان ربانی مرحوم آیت الله سید باقر سیستانی سعی بسیار داشت تا به محضر مبارک امام زمان حضرت ولیعصر(عج) شرفیاب گردد.او برای رسیدن به این سعادت بزرگ تصمیم گرفت چهل جمعه در مسجدی از مساجد زیارت عاشورا را بخواند او به این تصمیم عمل کرد و هر جمعه به قرائت زیارت عاشورا به طور کامل ادامه داد او می گوید:

در یکی از جمعه هایی آخر که در یکی از مساجد مشغول زیارت عاشورا بودم ناگاه نوری را از خانه ای نزدیک مشاهده کردم.حالت معنوی عجیبی پیدا کردم و به دنبال آن نور رفتم خود را نزدیک آن خانه رساندم دیدم نور عجیبی از داخل آن خانه می درخشد.در را زدم و با اجازه وارد شدم دیدم حضرت ولیعصر(عج) در یکی از اطاق های آن خانه تشریف دارند و در آن اطاق جنازه ای را مشاهده نمودم که پارچه سفیدی روی آن کشیده بودند.منقلب شدم درحالی که اشک از چشمانم سرازیر بود به آقا امام زمان(عج) سلام کردم آقا جواب سلام مرا داد و فرمود:چرا اینگونه دنبال من می گردی و آن همه رنج ها را تحمل می کنی؛مثل این باشید (اشاره به جنازه) تا من به دنبال شما بیایم.سپس فرمود:این جنازه،جنازه بانویی است که در عصر کشف حجاب رضا خان،هفت سال برای حفظ عفت خود از گزند حکومت رضاخان از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند.1

اینست که امام علی(ع) می فرماید:

»پاداش رزمنده شهید بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد امّا پاکدامنی می کند همانا عفیف پاکدامن،فرشته ای از فرشته هاست.«

2

1. حجاب بیانگر شخصیت زن، ص121.

2. نهج البلاغه،حکمت 474.

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392برچسب:, | 7:58 | نویسنده : خادم الزینب |
صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 38 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.