قطع دست دختر توسط پدر...

دختـر زیبــا و محـبـت علــی ( علیه السلام )

 در زمان خلفای عباسی مرد بخیلی بود که از دشمنان اهل بیت پیغمبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) بود . این مرد بخیل دختری داشت که از محبّان سرسخت امیر المومنین ( علیه السلام ) بود . مرد بخیل روزی دو قرص نان به این دختر می داد که دختر می بایست با همین دو قرص نان بسازد . روزی پدر دختر در منزل نبود ، سائلی بدرخانه آمد و گفت : در محبّت حضرت علی ( علیه السلام ) چیزی به من بدهید . دختر برخواست دو نان خود را آورد و به سائل داد  اتفاقا در همین حال پدر خبیثش از راه رسید و نان ها را در دست سائل دید پرسید این نان ها را از کجا آوردی ؟ گفت : دختری از این خانه به من داد . مرد بخیل ناراحت شده داخل خانه شد و پرسید چرا نان ها را به سائل دادی ؟ دختر گفت : پدر ! سائل مرا قسم داد به کسی که من نتونستم قسم او را ردّ کنم ، پرسید آن کس کیست ؟

گفت : حضرت امیرالمومنین . پدر گفت : آیا تو علی را دوست داری ؟

دختر گفت : جانم بفدای علی باد . مرد بخیل گفت : با کدام دستت نان را به فقیر دادی ؟

گفت : با دست راست . آن ملعون گفت : اگر راست می گوئی و تو در دوستی علی صادقی دستت را بده تا به دوستی علی قطع کنم .

دختر گفت : دست دادن در راه محبت علی ( علیه السلام ) برای من آسان است ، لکن ای پدر مرا محتاج به مردم نکن و سائل به کف منما . هرچه تضرع نمود پدر قبول نکرد . دست خود را داد و پدر دست دختر خود را قطع نمود و او را از منزل بیرون نمود . دختر روی به بیابان نهاد می گریست و می رفت به درختی رسید آمد زیر آن درخت و از شدت درد ، او را غش ، عارض شد ، اتفاقا سلطان آن نواحی به شکار رفته آهوئی در نظرش آمده از پس آن روان شد تا به مکانی رسید ملاحظه کرد دید از آن محل نور مشتعل است به جانب آسمان ، و درختی پیدا شد که اطراف درخت حیوانات زیادی جمع شده و همه سر به سوی آسمان بلند نموده و گریه و زاری می نمایند . سلطان نزدیک آمد دید دختری زیبا زیر درخت است و دستش قطع شده و از هوش رفته و خون از دست او جاری است .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 22 آبان 1392برچسب:, | 15:20 | نویسنده : خادم الزینب |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.