زبان حال سنگ (خوف)
 
 
روايت شده كه يكي از انبياء از مسيري عبور مي كرد ، سنگ كوچكي ديد كه آب زيادي از آن خارج مي شود ، از وضع آن تعجب نمود .
خداوند سنگ را به سخن گفتن واداشت و گفت : از وقتيكه شنيدم شعله و آتش برخاسته از انسان و سنگ است (از ترس آنكه منهم از همان سنگها باشم ) تا به حال مي گريم .
آنگاه آن سنگ از آن پيامبر خواست كه برايش دعا كند تا از آتش در امان باشد ، و او دعا كرد .
مدتي بعد باز عبور پيامبر به آن جا افتاد و ديد همانگونه آب از سنگ جاري است . پرسيد : حالا ديگر براي چه گريه مي كني ؟ پاسخ داد : تا قبل از اطمينان به امان از آتش گريه خوف مي نمودم ، اما اينك گريه شكر دارم ، و از سرور و خوشحالي مي گريم
شنيدنيهاي تاريخ ص 388 - محجه البيضاء 7 - 142

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392برچسب:زبان حال سنگ (خوف), | 7:45 | نویسنده : خادم الزینب |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.