آيا خانه هاي مدينه دَرِ ورودي داشت؟

 

الف) باز كردن دَرِ خانه با كليد چه معنايي دارد؟

در حديث ذيل با صراحت سخن از باز كردن دَرِ اتاق به وسيله كليد است واين نشان مي دهد كه وروديهاي منازل واتاقها محصور ومحفوظ بوده است.

حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحِيمِ بْنُ مُطَرِّفٍ الرُّؤَاسِىُّ حَدَّثَنَا عِيسَى عَنْ إِسْمَاعِيلَ عَنْ قَيْسٍ عَنْ دُكَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ الْمُزَنِىِّ قَالَ أَتَيْنَا النَّبِىَّ ،صلى الله عليه وسلم، فَسَأَلْنَاهُ الطَّعَامَ فَقَالَ « يَا عُمَرُ اذْهَبْ فَأَعْطِهِمْ ». فَارْتَقَى بِنَا إِلَى عِلِّيَّةٍ فَأَخَذَ الْمِفْتَاحَ مِنْ حُجْزَتِهِ فَفَتَحَ .

سنن أبي داود ، ابن الأشعث السجستاني ، ج 2 ص 527  ، ح 5240 .

از دُكَين بن سعيد مزني نقل شده است كه گفت : خدمت پيامبر رفتيم و تقاضاي غذا كرديم ، به عمر فرمود : برو و به آنان غذا بده . عمر ما را به اتاق بالا برد ، سپس كليد را از كمربندش بيرون آورد و در را باز كرد .

الباني در صحيح و ضعيف سنن أبي داود ، شماره 5238 آن را تصحيح كرده است .

ب) پيامبر دستور ‌داد ، شب‌ها دَرِ منازل را ببندند :

مسلم نيشابوري در صحيحش مي‌نويسد :

10 . قَالَ أَبُو حُمَيْدٍ إِنَّمَا أُمِرَ بِالأَسْقِيَةِ أَنْ تُوكَأَ لَيْلاً وَبِالأَبْوَابِ أَنْ تُغْلَقَ لَيْلاً .

صحيح مسلم ، مسلم النيسابوري ، ج 6 ص 105 ، ح 5136 ، كتاب الأشربة (والاطعمة)، باب فِي شُرْبِ النَّبِيذِ وَتَخْمِيرِ الإِنَاءِ .

ابو حميد گويد : پيامبر به ما امر كرد كه شب‌ها ظروف آب را در گوشه‌اي قرار دهيم و نيز دستور داد كه شب‌هنگام درها را ببنديم .

ج) خانه هاي پيامبر (ص) از چوب درخت سرو بود:

ابن كثير دمشقي به نقل از حسن بصري مي‌نويسد :

وكانت حجره من شعر مربوطة بخشب من عرعر قال وفي تاريخ البخاري أن بابه عليه السلام كان يقرع بالاظافير فدل على أنه لم يكن لابوابه حلق .

البداية والنهاية ، ج 3 ، ص 221.

اتاق‌هاي رسول خدا (ص)  از شاخه و چوب عَرعَر به وسيله مو بافته شده بود ، و در تاريخ بخاري آمده است: درِ خانه پيامبر را با نُك انگشتان و ناخن‌ها مي‌زدند و اين دلالت بر اين دارد كه حلقه‌هايي براي كوبيدن بر در نداشته است .

د) خانه عائشه از چوب درخت سرو بود:

بخاري در ادب المفرد مي‌نويسد :

عن محمد بن هلال أنه رأى حجر أزواج النبي صلى الله عليه وسلم من جريد مستورة بمسوح الشعر فسألته عن بيت عائشة فقال كان بابه من وجهة الشام فقلت مصراعا كان أو مصراعين قال كان بابا واحدا قلت من أي شيء كان قال من عرعر أو ساج .

الأدب المفرد ، ج 1 ، ص 272 ، تحقيق : محمد فؤاد عبدالباقي و إمتاع الأسماع ، ج 10 ص 93 .

محمد بن هلال خانه‌هاي همسران پيامبر را ديده است كه پوششي بافته شده‌ از مو بوده است . از وي راجع به خانه عائشه پرسيدم ، گفت : درِ خانه ‌اش به طرف شام باز مي شد ، پرسيدم :‌ يك لنگه داشت يا دو لنگه ؟ گفت : يك لنگه بيشتر نداشت ، گفتم : جنسش از چه بود ؟ گفت از چوب درخت عرعر يا ساج .

عاصمي شافعي( متوفاي 1111) مي‌نويسد‌ :

كان باب عائشة مواجه الشام وكان بمصراع واحد من عرعر أو ساج.

 سمط النجوم العوالي ، ج 1 ، ص 367 ‘ تحقيق : عادل أحمد عبد الموجود، علي محمد معوض .

درِ خانه عائشه به طرف شام بود و يك لنگه داشت كه از چوب درخت عرعر يا ساج بود .

ابو البقاء مكي حنفي (متوفاي 864) مي‌نويسد :

وكان لبيت عائشة رضي الله عنها مصراع واحد من عرعر أوساج

تاريخ مكة المشرفة والمسجد الحرام والمدينة الشريقة والقبر الشريف ، ج 1 ، ص 268، ناشر: دار الكتب العلمية ، بيروت ، 1424هـ ، 2004م ، الطبعة : الثانية ، تحقيق : علاء إبراهيم ، أيمن نصر

براي خانه عائشه يك در بود كه يك لنگه داشت و از چوب عرعر يا ساج بود .

محمد بن اسماعيل بخاري در صحيح خود مي‌نويسد :

حدثنا محمد بن عبد اللَّهِ بن حَوْشَبٍ حدثنا عبد الْوَهَّابِ حدثنا يحيى بن سَعِيدٍ قال أَخْبَرَتْنِي عَمْرَةُ قالت سمعت عَائِشَةَ رضي الله عنها تَقُولُ لَمَّا جاء قَتْلُ زَيْدِ بن حَارِثَةَ وَجَعْفَرٍ وَعَبْدِ اللَّهِ بن رَوَاحَةَ جَلَسَ النبي صلى الله عليه وسلم يُعْرَفُ فيه الْحُزْنُ وأنا أَطَّلِعُ من شَقِّ الْبَابِ

صحيح البخاري ، ج 1 ، ص 440 ، ح 1243 ، بَاب ما يُنْهَى عن النَّوْحِ وَالْبُكَاءِ وَالزَّجْرِ عن ذلك .

از عائشه نقل است : هنگامي که خبر شهادت جعفر بن ابو‌طالب و عبدالله بن رواحه را آوردند ؛ پيامبر بر زمين نشست و آثار حزن و اندوه در صورتش نمايان شد ، و من ازشكاف در (شق الباب) او را مي‌نگريستم .

شكاف يا سوراخ دَر دليل بر مدعاي ما است، که خانه ها بدون دَر نبوده است؛ بلکه درهايي که از «تخته » يا «سعف نخل» ساخته مي‌شدند بر وروديهاي منازل وخانه ها نصب مي كرده اند.

هـ) خانه علي (ع) داراي دَر بود :

همچينن در برخي از روايات شيعه و سني آمده است كه خانه حضرت علي % داراي دَرِ چوبي از نوع: سَعَفٍ (شاخه درخت خرما)  عرعر ، (درخت سرو)  ساج و ... بوده‌ است .

در داستان ازدواج فاطمه زهرا و امير المؤمنين عليهما السلام آمده است :

ثُمَّ دَعَا عَلِيّاً عليه السلام فَصَنَعَ بِهِ كَمَا صَنَعَ بِهَا ثُمَّ دَعَا لَهُ كَمَا دَعَا لَهَا ثُمَّ قَالَ قُومَا إِلَى بَيْتِكُمَا جَمَعَ اللَّهُ بَيْنَكُمَا وَ بَارَكَ فِي نَسْلِكُمَا وَ أَصْلَحَ بَالَكُمَا ثُمَّ قَامَ فَأَغْلَقَ عَلَيْهِ بَابَه‏ .

المصنف ، عبد الرزاق الصنعاني ، ج 5 ص 489 و المعجم الكبير ، الطبراني ، ج 22 ص 412 و المناقب ، الموفق الخوارزمي ، ص 340 و ... .

شرح الأخبار ، القاضي النعمان المغربي ، ج 2 ص 359 و بحار الأنوار ، العلامة المجلسي ، ج 43 ص 142

رسول خدا(ص) على بن ابو طالب را احضار نمود و همان عملى را كه با فاطمه انجام داده بود با على نيز انجام داد. آنگاه همان دعائى را براي على خواند كه براي فاطمه خوانده بود . سپس به على و فاطمه عليهما السّلام فرمود : برخيزيد بسوى خانه خود رويد، خدا شما را نسبت به يك ديگر مهربان كند! و به نسل شما بركت دهد! و عاقبت شما را بخير نمايد! رسول خدا (ص) بعد از اين دعاها برخاست و دَرِ خانه را بست .

امام كاظم از پدرش امام صادق عليهما السلام نقل كرده است كه فرمود :

جَمَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلي الله عليه وآله وسلم) أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَأَغْلَقَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ الْبَابَ وَ قَالَ يَا أَهْلِي وَ أَهْلَ اللَّه‏ .

بحار الأنوار ، العلامة المجلسي ، ج 24 ص 219 و مستدرك سفينة البحار ، الشيخ علي النمازي الشاهرودي ، ج 6 ص 162 و ... .

پيامبر اكرم (ص) على بن ابو طالب و فاطمه و حسن و حسين # را جمع كرد و درب را بر روى آنها بست و فرمود:

اى خانواده من كه پيوستگان خدائيد پروردگارم بشما سلام مي رساند ... .

و در حديثي ديگر از پدرش امام صادق عليهما السلام نقل مي‌ كند كه فرمود:

لَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ الَّتِي قُبِضَ النَّبِيُّ (صلي الله عليه وآله وسلم) فِي صَبِيحَتِهَا دَعَا عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (عليهم السلام) وَ أَغْلَقَ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ الْبَابَ وَ قَالَ يَا فَاطِمَةُ وَأَدْنَاهَا مِنْهُ فَنَاجَاهَا مِنَ اللَّيْلِ طَوِيلًا فَلَمَّا طَالَ ذَلِكَ خَرَجَ عَلِيٌّ وَ مَعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ أَقَامُوا بِالْبَابِ وَ النَّاسُ خَلْفَ الْبَاب‏ .

بحار الأنوار ، العلامة المجلسي ، ج 22 ص 490 ، باب 1، وصيته ص عند قرب وفاته و فيه .

شبي كه رسول خدا (ص) صبح آن از دنيا رفت ، علي و فاطمه و حسن و حسين # را فراخواند و دَرِ خانه را بست و فرمود : فاطمه جانم ! سپس او را نزديك خودش برد و با دخترش مدتي طولاني مشغول گفتگو شد و چون مدت طولاني شد ، علي و دو فرزندش حسن و حسين # از خانه بيرون آمدن و پشت در همراه با مردم به انتظار ماندند .

بستن دَر دليل بر چه چيزي مي تواند باشد؟

محمد بن جرير طبري مي‌نويسد‌ :

قَالَ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَمَضَيْتُ إِلَيْهَا فَطَرَقْتُ الْبَابَ وَ اسْتَأْذَنْتُ فَأَذِنَتْ لِي بِالدُّخُولِ فَدَخَلْتُ فَإِذَا هِيَ جَالِسَة .

دلائل الامامة ، محمد بن جرير الطبري ( الشيعي) ، ص 107 و بحار الأنوار ، العلامة المجلسي ، ج 91 ص 226 .

سلمان مي گويد : به خانه فاطمه رفتم ، در را كوبيدم و اجازه ورود گرفتم ، به من اجازه داد تا وارد شوم . وقتي كه وارد شدم ديدم نشسته است .

در اين حديث هم سلمان مي گويد: دَر را كوبيدم، آيا كوبيدن دَر مفهومي غير از معناي رايج آن دارد؟

و) شكستن در خانه حضرت زهرا در هجوم:

در روايت هجوم به خانه فاطمه سلام الله عليها آمده است :

قَالَ عُمَرُ قُومُوا بِنَا إِلَيْهِ فَقَامَ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ خَالِدُ بْنِ الْوَلِيدِ وَ الْمُغِيرَةُ بْنُ شُعْبَةَ وَ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ سَالِمٌ مَوْلَى أَبِي حُذَيْفَةَ وَ قُنْفُذٌ وَ قُمْتُ مَعَهُمْ فَلَمَّا انْتَهَيْنَا إِلَى الْبَابِ فَرَأَتْهُمْ فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا أَغْلَقَتِ الْبَابَ فِي وُجُوهِهِمْ وَ هِيَ لا تَشُكُّ أَنْ لا يُدْخَلَ عَلَيْهَا إِلا بِإِذْنِهَا فَضَرَبَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَكَسَرَهُ وَ كَانَ مِنْ سَعَفٍ .

بحار الأنوار ، العلامة المجلسي ، ج 28 ص 227 و تفسير العياشي ، محمد بن مسعود العياشي ، ج 2 ص 67 و ...

عمر گفت : ما را نزد وي ببر ، ابوبكر و عمر و عثمان و خالد بن وليد و مغيرة بن شعبه و ابو عبيده جراح و سالم مولي أبي حذيفه و قنفذ حركت كردند و من نيز با آنان به راه افتادم . وقتي كه درِ خانه رسيدم ، فاطمه آنها را ديد ، در را بر روي آنان بست ، فاطمه شك نداشت كه آنان بدون اجازه وي داخل نخواهند شد ؛ اما عمر با لگد در را كه از چوب درخت خرما بود، شكست .

در روايت ابن قتيبه آمده است :

ثم قام عمر ، فمشى معه جماعة ، حتى أتوا باب فاطمة ، فدقوا الباب ، فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلى صوتها : يا أبت يا رسول الله ، ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب وابن أبي قحافة ...

الامامة والسياسة ، ابن قتيبة الدينوري ، تحقيق الزيني ، ج 1 ص 20 .

عمر وگروهي همراه وي درِ خانه فاطمه رسيدند ، دقّ الباب كردند ،‌ فاطمه وقتي كه صداي آنان را شنيد ، فرياد زد : اي پدر بزرگوارم ، اي رسول خدا ! بعد از تو از دست پسر خطاب (عمر) و ابو قحافه ( ابوبكر) چه رنجها كه نديدم .

نتيجه :

استدلال به روايت « لا سُقُوفَ لِبُيُوتِنَا وَ لا أَبْوَابَ» وهابيت را به مقصودشان نمي‌رساند ؛ بلكه روايات بسياري وجود دارد كه خانه‌هاي مدينه و نيز خانه امير المؤمنين (ع) دَر داشته است و اين دَرها نيز چوبي بوده‌اند .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


موضوعات مرتبط: پاسخ به شبهات وهابيت ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 24 دی 1392برچسب:, | 8:1 | نویسنده : خادم الزینب |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.