مردان بزرگ اسرار را فاش نمی کنند ..


 

انوشیروان هر ساله در روز عید نوروز مردم را ضیافت می داد و خودش هم در آن مجلس حاضر می شد

 

روزی شخصیتهای مملکتی و افراد مختلف و برخی روستائیان در مجلس حاضر بودند . یکی از حضّار جام طلائی را که هزار مثقال بود برداشت . انوشیروان دید ولی چیزی اظهار نکرد .

وقتی سفره برداشته شد خدّام متوجه شدند که یک جام را برداشته اند

یکی از مأموران  صدا زد که کسی بیرون نرود تا همه مردم را بازرسی کنیم و جام را پیدا نمائیم .

 

انو شیروان گفت به مردم کار نداشته باشید که جام را کسی برداشته و نمی دهد

و کسی او را دیده و نخواهد گفت .پس مردم همه رفتند و آن مرد هم طلا را برد فروخت

و برای خود لباس فاخر و گران قیمت خرید و پوشید .

سال دیگر روز عید با لباس و زینت آمد در مجلس نشست

تا انوشیروان او را دید اشاره کرد : این از همان  است ؟

مرد گفت : بله ! خداوند برکت بدهد .

 

انو شیروان خندید و آن مرد هم به او تعظیم کرد و رفت .

 

جواهر الکلمات ص 105 




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


موضوعات مرتبط: حجة الاسلام شریفی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 26 بهمن 1392برچسب:, | 8:1 | نویسنده : خادم الزینب |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.