روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است .
فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!
مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :
مغازه ام سوخت ! اما امیدم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد!


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 4 آذر 1392برچسب:حکایت, | 22:34 | نویسنده : خادم الزینب |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 38 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.